سقوط آخرين پايگاه القاعده در كوههای تورابورای افغانستان (اواخر دسامبر ٢٠٠١) سازمان القاعدهی اسامه بن لادن، وارد مرحله جديدی شد كه عمدهترين ويژگی آن ، محافظهكاری و فعاليت كاملا مخفيانه و زير زمينی است. شرايطی كه در واقع تابع روند روزافزون جنگ جهانی عليه تروريسم پس از ١١ سپتامبر است.
تاكنون بسياری از رهبران بلند پايه القاعده ترور يا بازداشت شدهاند و اموال آنان مسدود گرديده است و اين سازمان نتوانسته است ، آسيبهای وارده بر خود در نيمه اول سال ٢٠٠٢ را ترميم كند؛ با اين حال در برنامه ريزی سلسله عمليات تروريستی در ده كشور و سه قاره جهان، موفق بوده است. اين موفقيت به شكل ايجاد پنج موج پياپی بمبگذاری به شيوهای بوده است كه معمولا در القاعده سراغ داريم. حملاتی پياپی با هدف قرار دادن جمعيتی انبوه و همزمان در چند كشور جهان.
موج اول حملات تروريستی القاعده پس از حوادث ١١ سپتامبر (٢٠٠١) در سه كشور يمن ، كنيا و اندونزی صورت گرفت (اكتبر و نوامبر ٢٠٠٢) و موج دوم نيز در دو كشور عربستان و مراكش به وقوع پيوست، موج سوم در عراق و مالزی (اگوست ٢٠٠٣) و موج چهارم در عراق و عربستان (نوامبر ٢٠٠٣) به راه افتاد. پنجمين موج نيز تركيه ، اسپانيا ، ايران و باز هم عراق (٢٠٠٣) را در برگرفت. ترديدی وجود ندارد كه تمامی عملياتهای فوق توسط القاعده صورت گرفته است زيرا نگاهی گذرا به سلسله عملياتهايی كه از زمان انفجارهای نايروبی و دارالسلام (اگوست ١٩٩٨) تا حملات ١١ سپتامبر (٢٠٠١) روی داده است نشان میدهد كه ويژگی عمده عملياتهای القاعده، در همزمانی انفجارها و انتخاب مكانهای مملو از جمعيت است. نمود عينی اين شيوه در سلسله عملياتهای اين سازمان از نايروبی تا مادريد قابل رديابی است. بنابراين بايد به اين واقعيت اذعان داشت كه؛ اقدامات امنيتی ، تاثير چندانی در كاهش قدرت مانور اين سازمان نداشته است و سقوط تورابورا در افغانستان و مجبور بودن رهبران اين سازمان برای مخفی ماندن از انظار عمومی، مانع از انجام عملياتهای گسترده در سراسر جهان نگرديده است.
اثبات ارتباط ميان القاعده با عملياتهای فوق الذكر ، نشانگر آن است كه ساختار تشكيلاتی ، شكل كلاسيك هرم قدرت و شيوه مديريت شبكه در اين سازمان ، موفق به سازگاری با محيط و شرايط امنيتی پس از ١١ سپتامبر شده است.
اكنون؛ اين سوال مطرح میشود كه، ماهيت القاعده در سالهای پس از ١١ سپتامبر دچار چه تحولاتی شده است؟ به عبارت ديگر؛ كشورها و سازمانهای ضد تروريستی جهان اسلام و غرب در مواجهه با سازمانی كه اكنون در قالب يك «شركت تروريستی چندمليتی» منشعب از القاعده و سازگار با شرايط امنيتی جديد درآمده است، چه خواهند كرد؟ كارشناسان مبارزه با تروريسم با مقايسه تحولات ريشهای كه القاعده از زمان سقوط پايگاه تورابورا در افغانستان، تاكنون - در سطح سازمانی - با آن روبرو شدهاند و نيز با ارزيابی فعاليتهای پيشين اين سازمان - كه از سودان شروع و در افغانستان تداوم يافت- به اين نتيجه رسيدهاند كه؛ القاعده طی دوره اول فعاليت خود در سير صعودی از دستهای محلی به سازمانی جهانی با شبكه پيچيده عنكبوتی و بين قارهای توفيق يافته است. دوره دوم فعاليت القاعده –كه از حملات ١١ سپتامبر تاكنون را در بر میگيرد – دورهای است كه طی آن سازمان اسامه بن لادن تبديل به سازمانی فرامنطقهای شد. سازمانی كه برای برنامه ريزی و اجرای عمليات بر وحدت و تمركز فرماندهی تاكيد داشت. در چنين ساختاری اين احتمال وجود داشت كه با هدف قرار دادن راس هرم ، كل تشكيلات فروريزد اما تحولات جديد امنيتی باعث شد كه اين سازمان جهانی ، ساختاری جديد ، منعطف و پيچيده پيدا كند. ساختاری كه در آن چندين شعبه مستقل و چند مليتی از راس سازمان منشعب گرديده و با وجود هم آوايی با اهداف كلی سازمان ، ساختاری خود اتكا و مستقل در طراحی و اجرای عملياتهای تروريستی داشته باشد. ساختاری كه با مفهوم سنتی كار تشكيلاتی -كه معمولا هرمی شكل است - كاملا متفاوت باشد.
سازمان تروريستی چند مليتی
دوران جنينی القاعده در سودان طی شد. درآن زمان اسامه بن لادن و همپيمانانش از سازمان «الجهاد» مصر با مجاهدان مشهور به «افغانهای عرب»، القاعده را در قالب سازمانی بزرگتر و پيچيدهتر به نام «جبهه جهانی عليه يهوديان و صليبیها» سازماندهی میكردند. فعاليت سازمان جديد تا زمان اعلام موجوديت خود در سال ١٩٩٤ نمود چندانی نداشت. نقطه عطف تاريخ اين سازمان ، زمانی بود كه جنگجويان عرب اين سازمان - كه اينك القاعده نام گرفته بود - به افغانستان مهاجرت كردند و قبايل پشتون اين كشور ، ميزبان اين سازمان گرديدند. قبايل پشتون بعدها در قالب حكومت طالبان، قدرت را در افغانستان بدست گرفتند و نظام بنيادگرا و مستبد آنها از سپتامبر ١٩٩٦ بر كشور افغانستان استيلا يافت. القاعده با حمايت همه جانبه طالبان كه به مدت پنج سال - از سپتامبر ١٩٩٦ تا دسامبر ٢٠٠١ - به طول انجاميد ، در توسعه تشكيلاتی خود و نيز ساماندهی «جهاد بينالمللی» توفيق يافت و توانست پايگاههای متعددی را در سرتاسر افغانستان داير كند. اين پايگاهها شامل ٤٨ مركز آموزشی و ٣٠ هزار داوطلب بود كه ١٨ هزار تن از آنها عضو رسمی القاعده بودند و به شكل مستمر در پايگاهها حضور داشتند. مابقی اين نيروها نيز پس از طی دوران آموزشی در پايگاههای القاعده به سازمانهای جهادی محلی میپيوستند، ضمن آنكه رابطه خود را با القاعده حفظ كرده بودند. در واقع اين افراد بازوهای لجستيك القاعده در انجام عملياتهای تروريستی بين المللی محسوب میشوند.
طی تحقيقاتی كه توسط «المجله» در مورد عملياتهای القاعده – و يا آن دسته از عملياتهايی كه به اين سازمان نسبت داده میشود - صورت گرفته است ، مشخص شد كه از نيمه دوم دهه نود تا ١١سپتامبر ٢٠٠١ دامنه اين عملياتها ٢٤ كشور را در بر گرفته است. عملياتهايی كه القاعده زير نظر «واحد عملياتهای برون مرزی» به رهبری «ابو زبيده» و «خالد شيخ محمد» و با حمايت ٤٠ گروه جهادی محلی كه پيشتر در افغانستان آموزش ديده بودند، صورت داده است. اين مساله نشان میدهد كه القاعده در تشكيل نيروی تروريستی بينالمللی كه در پنج قاره جهان منتشر شوند و قادر به انجام عملياتهايی شبيه عملياتهای تروريستی دهه شصت و هفتاد باشند ، توفيق چشمگيری يافته است. همچنانكه برخی گروههای تروريستی دهههای شصت و هفتاد از حمايت كشورهای اردوگاه شرق سابق و پايگاههای نظامی آن برخوردار بودند، افغانستان دوران طالبان نيز به مثابه پايگاه اصلی القاعده عمل میكرد. نقطهای كه به عنوان پايگاه مركزی القاعده بر برنامهها و عملياتهای شبكههای زنجيرهای اين سازمان در سراسر جهان نظارت میكرد. با سقوط طالبان، تداوم فرماندهی شبكههای زنجيرهای القاعده در سراسر جهان به شكل سامانه «تمركزگرا» و «وحدت فرماندهی» امكانپذير نبود و رهبران اين سازمان مجبور شده بودند كه از ديد عموم پنهان بمانند ضمن آنكه بسياری از آنان در حملات جنگندههای آمريكايی از بين رفته و يا به اسارت درآمده بودند. دركل، فشار امنيتی فراوانی بر اين سازمان و زير مجموعههای آن وارد آمده بود.
چالش سرنوشت ساز
با سقوط طالبان، سازمان القاعده در جهت سازگاری با شرايط جديد با دو چالش سرنوشت ساز مواجه گرديد. چالش اول پراكندگی جنگجويان القاعده بود. جنگجويانی كه پيشتر در محيط امن افغانستان گردهم آمده بودند و اكنون ضروری بود كه سران القاعده آنان را از گزند نيروهای امنيتی كه در تعقيب آنان بودند، مصون بدارند و با تجديد سازماندهی ، آنان را برای انجام عمليات به كشورهای مختلف جهان اعزام كنند. القاعده در مواجه با اين چالش جديد تا حدود زيادی موفق بوده است زيرا، بدنبال حملات و فشارهايی كه ايالات متحده پس از تهاجم ١١ سپتامبر عليه القاعده صورت داد، سه هزار تن از ١٨ هزار جنگجويی كه در پايگاههای القاعده (افغانستان) مستقر بودند، در بمبارانهای جنگندههای اين كشور ، كشته شدند و ١٢٠٠تن از آنان نيز به اسارت نيروهای آمريكايی درآمدهاند. نيمی از اين تعداد نيز به زندانهای گوانتانامو انتقال يافتهاند و نيم ديگر در مراكزی كه هنوز آمريكايیها مكان آنها را افشا نكردهاند، نگهداری میشوند. ١٤ هزار جنگجوی باقی مانده نيز موفق به فرار شده و در مكانهای امنی استقرار يافتهاند. بنابراين میتوان گفت ، عليرغم خسارتهای فراوان القاعده در حفظ نيروهای خود و مواجه با چالش اولی كه از آن سخن به ميان آمد ، موفق بوده است.
از جمله نيروهايی كه القاعده همچنان آنرا حفظ كرده «گردان ٥٥» است كه متشكل از ورزيدهترين جنگجويان القاعده است. اين نيروها كه دورههای فشرده رزمی را پشت سر گذاشتهاند، مسووليت حفاظت از اسامه بن لادن و دستياران وی را بر عهده دارند. نيروهای «گردان٥٥»، اكنون در قلمرو قبايل پشتون در مرز پاكستان استقرار يافتهاند. فرماندهی اين گردان بر عهده فردی مصریتبار به نام «مدحت مرسی» است كه به «ابو خباب» مشهور است. باقيمانده القاعده نيز به دلايل امنيتی و برای حفظ ارتباط با شاكله اصلی اين سازمان ؛ بر اساس مليت خود، در سراسر جهان منتشر شدهاند كمااينكه «مولوی جواد ابراهيم باراشا» در مصاحبهای كه همكارمان ؛ «محمود خليل» با او داشت ، توضيح داد كه چگونه وی به جنگجويان القاعده برای گريختن از چنگ سازمانهای اطلاعاتی آمريكا ياری رسانده است و زمينه را برای بازگشت مخفيانه آنان به كشورشان و حفظ ارتباط با القاعده فراهم كرده است.
چالش دومی كه القاعده ؛ در راستای سازگاری با شرايط جديد پس از ١١ سپتامبربا آن مواجه بود ؛ تعيين رهبران جديد و بيعت كردن با آنان بود. اين امر بايد به گونهای صورت میگرفت كه مشكل امنيتی برای اين رهبران و هوادارانش ايجاد نشود و شرايطی بوجود آيد كه رهبران جديد؛ پس از فروپاشی قدرت سازمان، در «بهشت افغانستان» بارديگر رابطه عملياتی خود با جنگجويان القاعده را - كه در سرتاسر جهان پراكنده شدهاند - از سر گيرند. اين امر در دو مرحله صورت گرفت. مرحله اول كه از زمان سقوط تورابورا تا پايان تابستان ٢٠٠٢ به طول انجاميد و طی آن تلاش شد به جای افراد كشته يا به اسارت گرفته شدهای كه قبل از ١١ سپتامبر در هرم قدرت سازمان ، منصب مهمی داشتند، فرماندهان جديدی منصوب گردند.
القاعده در مرحله دوم كه از اواخر تابستان ٢٠٠٢ شروع میشود ، با تشكيل ٥ حوزه مستقل كه هركدام دارای ساختار رهبری و عملياتی مستقل و منابع مالی محلی هستند ، به كار خود ادامه میدهد. اين حوزههای مستقل ديگر نيازی به تبعيت از مركز ندارد و بر خلاف گذشته كه برای انجام عملياتها و تامين مالی به طور مستمر با حوزه مادر و رهبری مركزی در ارتباط بودند، عمل میكنند. در خلال مرحله اول ، تعيين رهبران جديد القاعده در چارچوب ساختار هرمی اين سازمان به شكل ذيل صورت گرفت:
- در پی حمله هوايی آمريكا به مخفيگاه «محمد عاطف ابوحفص مصری» در حومه كابل كه به مرگ وی منجر شد (دسامبر ٢٠٠١) «سيف العدل» - هموطن وی - به سمت فرماندهی شاخه نظامی القاعده منصوب شد.
- درپی بمباران مقر «نصر فهمی نصر» (محمد صلاح)، «رمزی بن الشيبه» به سمت مسوول واحد تامين منابع مالی شاخههای برون مرزی القاعده منصوب گرديد.
- پس از دستگيری «ابو زبيده»؛ مسوول اجرای عملياتهای برون مرزی القاعده، در لاهور پاكستان (٢٠٠٢) «خالد شيخ محمد» جايگزين وی گرديد.
- رمزی بن الشيبه ، مسوول شاخه جنگهای دريايی به جای «خالد توفيق العطاش» ، فرمانده عمليات نظامی عليه ناو آمريكايی «كول» در بندر عدن كه در آوريل گذشته بدست نيروهای آمريكايی به قتل رسيد. رمزی بن الشيبه مسووليت جديد را با حفظ سمت مسوول تامين منابع مالی عملياتهای برون مرزی عهده دار شد. بن الشيبه در ١١ سپتامبر ٢٠٠٢ طی عمليات مشترك نيروهای امنيتی پاكستان و آمريكا در كراچی دستگير شد. پس از دستگيری بن الشيبه دقيقا مشخص نشد كه اين دو سمت حساس را چه كسی عهده دار شده است. تا مدتها كارشناسان معتقد بودند كه دليل مخفی نگه داشتن هويت وی ، شرايط سخت امنيتی و اهميت بالای سمتهای مزبور در اجرای عملياتهای نظامی عليه اهداف تجاری ، نظامی و نفتی در درياهاست. تا اينكه شش ماه پس از بازداشت رمزی بن الشيبه ، «خالد شيخ محمد» (٢٨ فوريه ٢٠٠٣) به اسارت نيروهای آمريكايی در آمد و در جريان بازجويیهای نيروهای امنيتی آمريكا از ساختار جديد تشكيلاتی القاعده پرده بر داشت، بدين ترتيب آشكار شد كه القاعده در پی تجديد ساختار پنج حوزه جهادی مستقل توفيق يافته است، ساختاری جديد كه به نيروهای مرتبط با اين سازمان اجازه داده است كه بدون نياز به فرماندهی هرمی شكل سابق در ضمن ارتباط با فرماندهی مركزی ، مستقل از آن عمل كرده و تا حدودی از تعقيب و گريز امنيتی رهايی يابد. وقتی خالد شيخ محمد به اسارت درآمد ، القاعده چندان دچار مشكل نشد زيرا بلافاصله شاخه جديد و مستقلی به شكل خودكار جايگزين شبكهای گرديد كه توسط او رهبری میشد. اكنون القاعده در سراسر جهان دارای پنج حوزه عملياتی مستقل است. در اين ساختار جديد فقط رهبران اصلی اين پنج حوزه ، آنهم به شكل مشورتی با يكديگر در ارتباطند بدون آنكه هر حوزه نياز به حوزه ديگرداشته باشد. اين پنج تن عبارتند از:
- اسامه بن لادن، موسس و رهبر سازمان
- ايمن الظواهری نفر دوم سازمان
- مصطفی احمد الحساوی مشهور به «شيخ سعيد»، مسوول امور مالی و در عين حال ناشناسترين عضو القاعده زيرا اطلاعات سرويسهای امنيتی در مورد او بسيار كم است.
- ابو محمد المصری، وی شخصيتی مرموز و پيچيده و مسوول امور تبليغاتی القاعده است. المصری اين كار را در پايگاه «خوست شمالی» انجام میداد ولی پس از سقوط طالبان به همراه اسامه بن لادن و ايمن الظواهری ، زندگی مخفيانهای در پيش گرفت. كارشناسان اطلاعاتی معتقدند كه نوارهای ويديويی بن لادن توسط او ضبط و منتشر میشود.
- مدحت مرسی، مشهور به «ابو خباب» ، مسوول پيشين واحد «تحقيقات و ساخت سلاحهای شيميايی». او اكنون فرمانده «گردان ٥٥» است. اين گردان مسووليت حفاظت از اسامه بن لادن را بر عهده دارد.
نكته مهم در مورد عملكرد اين رهبران پنجگانه اين است كه آنها وظايف فرماندهی خويش را به شكل روزانه و مستقيم انجام نمیدهند، بلكه عملكردی همچون شركتهای چند مليتی دارند بدين معنا كه؛ با تعيين اهداف كلی استراتژيك ، طراحی و اجرا را بر عهده زير مجموعههای خود میگذارند تا آنها با صلاحديد خود و مدنظر داشتن ضرورتها و اولويتهايی كه در هر مرحله صلاح میدانند عمل كنند.
حوزههای پنجگانه
تا آنجايی كه از اسناد و مدارك بدست میآيد ، فرماندهان هر حوزه اختيارات كاملی دارند و ضمن ارتباط مشورتی با رهبران اصلی با شبكههای مستقل محلی نيز مرتبطاند. توزيع جغرافيايی اين حوزههای پنجگانه به شكل ذيل است:
١. حوزه هندو پاكستان:
شامل پاكستان ، هند و افغانستان. فرماندهی اين حوزه بر عهده «امين الحق» مشهور به «مجاهد خالص» است كه بر فعاليتهای چهار شبكه جهادی محلی نظارت دارد. اين شبكهها عبارتند از:
- «سپاه محمد» به فرماندهی «مولوی مسعود ازهر».
- «جنبش مبارزين كشميری» به فرماندهی «سيد صلاح الدين».
- «جماعت اسلامی كشمير» به فرماندهی «عبدالرشيد الترابی».
٢. حوزه منطقه آسيای مركزی:
شامل ازبكستان، چچن، گرجستان و جنوب چين، فرماندهی اين حوزه بر عهده «طاهر يولداشيف» است كه بر چهار شبكه محلی ذيل نظارت دارد:
- «جنبش اسلامی ازبكستان»، كه خود يولداشيف موسس آن است.
- «سازمان مجاهدين عرب چچن»، موسس اين سازمان «امير خطاب» بود كه پس از كشته شدن وی ، «ابوالوليد عبدالعزيز الغامدی» فرماندهی سازمان را بر عهده گرفت.
- «شبكه التوحيد والجهاد» در منطقه «بنكيسی» گرجستان به فرماندهی «ابوالعطيه».
- «جنبش اسلامی اويغورها» كه در استان زين جيانگ چين استقرار يافته و «اوجيماندی عباس» فرماندهی آن را بر عهده دارد.
٣. حوزه جنوب شرق آسيا:
شامل اندونزی، مالزی و فيليپين. قبلا «رضوان عصام الدين» مشهور به «حنبلی» از سوی القاعده به سمت فرماندهی اين حوزه انتخاب شده بود كه پس از دستگيری وی در تايلند(اگوست ٢٠٠٢) نزديكترين فرد وی؛ سرهنگ «سوميرو» مشهور به «ذوالقرنين» زمام امور را به دست گرفت. وی هم اكنون بر پنج گروه محلی ذيل نظارت دارد:
- «جماعت اسلامی اندونزی». موسس اين گروه؛ «ابوبكر بابشير» است كه به دليل كهولت سن در سال ١٩٩٤ رهبری را به حنبلی واگذار كرد. پس از بازداشت حنبلی نيز فردی به نام «ذوالمتين» كه به «نابغه» مشهور و از نزديكان وی است، رهبری اين گروه را بر عهده گرفت. «نابغه» همان كسی است كه در اكتبر ٢٠٠٢، عمليات بمبگذاری «بالی» را برنامه ريزی و هدايت كرد.
- گروه «سرباز جهادی» اندونزی به رهبری «جعفر ابوطالب».
- «جماعت اسلامی مالزی» به رهبری «يزيد صفعت».
- «جنبش ابو سياف» فيليپين به رهبری «عبدالرزاق جنجلانی» مشهور به «ابو صبايا».
- «جبهه اسلامی آزاديبخش مورو» به رهبری «اوستافا زاريف گولابی».
٤. حوزه خاورميانه و خليج فارس:
شامل عربستان، يمن، كويت، عراق ، اردن، تركيه ولبنان. در ابتدا «عبدالرحيم الناشری» از سوی القاعده به سمت فرماندهی اين حوزه منصوب شد اما پس از دستگيری وی - در امارات - توسط CIA (سپتامبر ٢٠٠٢)، «سالم طالب سنان الحارثی» مشهور به «ابوعلی» رهبری حوزه را بر عهده گرفت. ابوعلی در نوامبر ٢٠٠٣ با موشك هواپيماهای بیسرنشين آمريكايی موسوم به «پريداتور» در يمن به قتل رسيد و «محمد حمدی الاهدل» جايگزين وی گرديد. هنوز مشخص نيست كه آيا «الاهدل» در در گيری با حكومت يمن در استان «ابين» كشته يا مخفی شده است. با اين حال برخی كارشناسان معتقدند كه فردی مراكشی به نام «عبدالكريم المجاطی» جايگزين وی گرديده بوده است. المجاطی جزو افراد تحت تعقيب نيروهای امنيتی عربستان بود و بنا بر برخی اطلاعات بدست آمده ، وی در انفجارهای تركيه دست داشته است و عضو اصلی شبكه «ساماندهی داوطلبان اروپايی جهاد در عراق» بوده است. وی همچنين بر حوزه غرب عربی و مديترانه نظارت دارد و يا انفجارهای دارالبيضا (مه ٢٠٠٢)و مادريد (مارس ٢٠٠٤) مرتبط بوده است. المجاطی در پی تعقيب و گريز با نيروهای امنيتی عربستان به همراه ١٤ تن از همرزمانش (آوريل ٢٠٠٥)به قتل رسيد. هنوز مشخص نيست كه چه كسی جانشين وی شده است.
حوزهای كه المجاطی فرماندهی آن را بر عهده داشت؛ با داشتن ٣ گردان رزمی و زير شاخههای آن ، يكی از بزرگترين واحدهای عملياتی است و دامنه آن كل منطقه خليج فارس به ويژه عربستان ، يمن و كويت را در بر میگيرد. اين حوزه بر پنج شبكه محلی ذيل نظارت دارد:
- «انصار القاعده در جزيره العرب»، اين عنوانی است كه هستههای سعودی القاعده بر خود گذاشتهاند. رهبر اين گروه «يوسف العييری» بود كه در ژوييه ٢٠٠٢ به قتل رسيد. «عبدالعزيز عيسی المقرن» مشهور به «ابوهاجر» - جايگزين وی - نيز كمی پس از وی كشته شد. پس از ابوهاجر، «سعود بن حمود العتيبی» رهبر انصار القاعده شد. اين سازمان در حمله انتحاری به ناو آمريكايی «كول» و نفتكش فرانسوی «لمبورگ» در سواحل يمن (اكتبر ٢٠٠٠ و ٢٠٠٢) دست داشته است. سعود العتيبی در عمليات اخير نيروهای امنيتی عربستان به قتل رسيد.
- سازمان «سلفيون كويت» به رهبری «خالدبن عيسی السلطان».
- «ارتش عدن. ابين» به رهبری «طارق الفضلی».
- «انصار القاعده» در يمن به رهبری «محمد ابو غيث».
شعبه دوم اين حوزه صرفا بر عراق متمركز شده است و دارای سه سازمان جهادی همپيمان با القاعده است.
كه عبارتند از:
- «جماعت توحيد و جهاد» به رهبری «ابومصعب الزرقاوی».
- «جنبش انصار الاسلام» به رهبری «ملا كريكار».
- «ارتش انصارالسنه در عراق» به رهبری «ابوعبدا…حسن بن محمود».
در واپسين روزهای دسامبر ٢٠٠٤ اسامه بن لادن در نواری ويديويی اعلام كرد كه ابو مصعب الزرقاوی ـ اردنیتبار ـ را به سمت فرماندهی كل تمامی سازمانهای جهادی عراق موسوم به «جهاد در سرزمين رافدين» منصوب كرده است.
شعبه سوم اين حوزه نيز شامل اردن ، لبنان و تركيه است و سه گروه ذيل را در بر میگيرد:
- «جنبش سلفيه اردنی» به رهبری «ابومحمد المقدسی »كه پدر معنوی الزرقاوی است و هم اكنون در زندان« السويقه»اردن به سر میبرد.
- «عصبه الانصار» لبنان به رهبری «عبدالكريم السعدی» مشهور به «ابو محجن».
- «جبهه اسلامی سواران شرق بزرگ» در تركيه به رهبری «حبيب آقداش».
٥. حوزه غرب عربی و مديترانه:
شامل١١دولت اروپايی و شمال آفريقا (آلمان، فرانسه، بريتانيا، هلند، بلژيك ، ايتاليا، اسپانيا، الجزاير ، تونس ، مراكش وليبی). در ابتدا عبدالكريم المجاطی ، مغز متفكر انفجارهای دارالبيضا رهبری اين حوزه و نظارت بر گروهای زير زمينی تركيه و مادريد را بر عهده داشت. اما اكنون مشخص نيست كه پس از انتقال وی به حوزه خليج فارس و خاورميانه، حوزه غرب عربی و مديترانه به شخص ديگری واگذار شده و يا اينكه المجاطی مسووليت جديد را با حفظ سمت قبلی عهده دار گرديده است؟ احتمال اخير زمانی قوت میگيرد كه رابطه مستحكم اين دو حوزه با يكديگر و افزايش شبكههای اعزام داوطلبين جهاد از اروپا به عراق را مد نظر داشته باشيم.
تنها مدركی كه باعث میشود فرض انتصاب رهبری جديد برای اين حوزه قوت بگيرد ، نوار ويديويی القاعده در مورد انفجارهای مادريد است، زيرا در اين نوار با رهبر ناشناس جديدی كه به عنوان رهبر القاعده در اروپا و با نام «ابودجانه افغانی» معرفی گرديد تجديد بيعت شد. البته بيشتر كارشناسان در صحت اين خبر ترديد جدی دارند.
در اين حوزه ١١ گروه جهادی وجود دارند كه با يكديگر رابطه بسيار نزديكی دارند و در تمام كشورهای فوق الذكر شعبه فعال دارند. اين گروهها عبارتند از:
- «جماعت سلفيه دعوت و قتال الجزاير» به رهبری «ابو مصعب عبدالودود»، وی سومين فردی است كه پس از «حسن حطاب» موسس گروه و جانشينش «نبيل صحراوی» مشهور به «ابو ابراهيم مصطفی» (در اگوست گذشته ترور شد) از سوی القاعده به سمت فرماندهی گروه منصوب شد.
- «جناح سلفيه الجهاديه» مراكش ، رهبر معنوی اين گروه «محمد الفيزازی» است كه پس از انفجارهای دار البيضا به ٢٠ سال زندان محكوم شد.
- «سازمان صراط المستقيم» مراكش به رهبری «ميلودی زكريا».
- «جماعت هجرت و تكفير» مراكش به رهبری «داوود مخملی».
- «جماعت اسلامی جنگجويان» مراكش كه توسط عبد الكريم المجاطی تاسيس شد. اخيرا سازمان مبارزه با تروريسم مراكش ، «محمد الكربوزی» - پناهنده ناراضی مراكش در لندن - را به عنوان رهبر جديد اين سازمان معرفی كرد اما وی به شدت اين اتهام را رد كرده است.
- «جماعت اسلامی جنگجويان ليبی». اين گروه توسط «محمد بن فاضل» تاسيس شد و اكنون رهبری آن به «عبدا… الصادق» سپرده شده است.
- «جماعت اسلامی جنگجويان تونس» به رهبری «طارق معروفی» شعبههای خود در بلژيك و ايتاليا نظارت دارد. معروفی اكنون در بروكسل زندانی است.
- «سازمان سنت و الجماعه تونس »به رهبری «نزار طرابلسی» كه او نيز در بروكسل زندانی است. اين سازمان بر شعبههای بلژيك و هلند نظارت دارد.
- «جبهه اسلامی تونس» به «رهبری علی بن طاهر» كه اكنون در تونس زندانی است.
- «سازمان انصار شريعت »در لندن به رهبری «ابو حمزه مصری».
- سازمان «المهاجرون» به رهبری «عمر بكری محمد».
با تشکر از وبلاگ خوب بزرگترین سایت نطامی ایرانی
نظرات شما عزیزان: